کد خبر : 9327
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 11 مرداد 1401 - 15:01
-

نسبت واقعه عاشورا و عدالت اجتماعی

نسبت واقعه عاشورا و عدالت اجتماعی

سیبنا – شیخ طوسی در کتاب «مصباح» از صفوان جمّال روایت کرده: که می گوید از امام صادق(علیه‌السلام) برای زیارت مولایمان حسین(علیه‌السلام) تقاضا کردم، برای من جهت زیارت آن حضرت دستورالعملی ذکر کند. امام علیه السلام بعد بیان مقدمات سفر و مقدمات زیارت ، فرمود بعد از زیارت آن حضرت در درگاه حائر ، به درگاه

سیبنا – شیخ طوسی در کتاب «مصباح» از صفوان جمّال روایت کرده: که می گوید از امام صادق(علیه‌السلام) برای زیارت مولایمان حسین(علیه‌السلام) تقاضا کردم، برای من جهت زیارت آن حضرت دستورالعملی ذکر کند.

امام علیه السلام بعد بیان مقدمات سفر و مقدمات زیارت ، فرمود بعد از زیارت آن حضرت در درگاه حائر ، به درگاه قبّه مطهره برو و برابر بالا سر بایست و بگو:السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَهِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُوسىٰ کَلِیمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عِیسىٰ رُوحِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاٰمُ، ما در این زیارت امام حسین علیه السلام را وارث آدم، نوح، موسی، عیسی و پیامبر خاتم (ص) می‌دانیم . قهراً حرکت اباعبدالله حسین (ع) هم در جهت هدف انبیای الهی خواهد بود.

امام حسین (ع) که وصی پیامبر ان است شعار او در حادثه کربلا ازیک طرف شعارتوحید وعبودیت خداوند است و از طرف دیگر شعار او شعار اصلاح امور مسلمین است. یکی از اهداف انبیاء قیام به قسط و عدالت است. خداوند در سوره حدید آیه ۲۶ سه اصل را بیان کرده است می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ اول لزوم وحی و رسالت و اثبات رسالت از راه معجزه و بینات; وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ دوم کار انبیا در تبیین معارف و تعلیم انسان به علوم الهی;  لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ سوم هدایت عملی انسان در قیام به قسط ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»

تا مردم در همه ابعاد به قسط و عدالت قیام کنند.اگر مجموعه مدیران یک کشور ومردم آن کشور قایم بقسط باشند ، مدینه فاضله تشکیل خواهد شد. یعنی انسان هایی می توانند مشکلات کشور را حل کنند که قایم به عدل وقسط باشند .

«قسط» به معناى نصیب عادلانه است. در واقع «قسط»، آن «عدلی» است که ظهور یافته و محسوس گشته است. به تعبیری ،عدالت در مورد حکومت و داورى است و قسط در مقابل تقسیم حقوق است.

قسط نوعی حلاوت دارد و عدل گاهی نوعی خشکی دارد . چون نوعی داوری است . اما قسط عین استحقاق است اما نه استحقاق قانونی . مثلا قانون کار، حقوق یک کارگر را مثلا ۵ میلیون تومان تعیین کرده است اما آیا حقوق استحقانی این کارگر پنج ملیون است .؟ قسط آن است که تمام حق افراد داده شود بر أساس استحقاق نه قانون داوری . زمانی در جامعه قسط ایجاد می شود وحقوق افراد داده می شود که مجموعه مردم بیایتد و قیام به قسط کنند.

خداوند در سوره نساء می فرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ » اى کسانى که ایمان آورده‌اید! همواره قَوَّامِ و برپا دارنده‌ى قسط وعدل باشید و به اقتضاى اطلاق‌ آیه ، عدالت و قسط در تمام ابعاد زندگى و نسبت به همه انسان ها باید مراعات شود. در مقابل عدالت ظلم است . ظلم به معنای تجاوز به مرز دیگران یا تضییع حقوق دیگران است. ظلم در جایی فرض دارد که ظالم ومظلومی باشد. ظلم دو گونه است . یک وقت ظلم کلامی و اعتقادی است مانند کفر و شرک :ان الشرک لظلم عظیم(لقمان ۱۳ که سبب عذاب آخرت می شود. یک وقتی ظلم سیاسی حقوقی اجتماعی است مانند تعدی به مال و عرض و جان دیگران که موجب عذاب دنیوی است .

مشهور این است که امام حسین (ع) در نامه که به محمدحنفیه نوشت: مردم دنیا بدانند که‏ « انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فى امَّهِ جَدّى، اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ » یعنی حسین یک مصلح است، مى‏خواهد در امت جدش اصلاح به عمل بیاورد.

اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ. » من مى‏خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم. بارزترین مصداق امر بمعروف و نهی از منکر عدالت طلبی و مبارزه با ظالمین است.

امام حسین علیه السلام در کتاب شریف تحف العقول در مورد اهمّیّت و عظمت این دو فریضه ابتدا به دو آیه شریفه تمسک می جوید یکی در سوره مائده آیه ۴۴ که می فرماید: وَاللّه ُ یَقولُ: “فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَاخشَونِ” پس (اى علما!) از مردم نترسید (و احکام خدارا بیان کنید) و از (مخالفت با) من بترسید به تعبیر شهید مطهری : آیه شریفه یک قاعده کلی را بیان می کند که: اولا از دشمن خارجی نترسید .خطرى از خارج، اسلام را تهدید نمى‏کند، از آنها دیگر نترسید . دوم اینکه از من بترسید. «از من بترسید» وَ اخْشَوْنِ. یعنى از این بترسید امتها از درون خودش فاسد بشود در آن صورت بر اساس سنت قاطع خداوند آنچه که به امت ها انعام کرده‏ ازآنان پس بگیرد (انَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِانْفُسِهِمْ)  و آیه دیگری که امام به آن تمسک می جوید آیه ۷۱ سوره توبه است « وقال: المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أولِیَاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ،…. اولیاء از وَلْىْ (بر وزن عقل)، در اصل به معنى قرب و نزدیکى است و در اصطلاح به معنای محبت و نصرت و ولایت و سرپرستی آمده است.

اولیا از وَلی به معنای محبت است یعنی مسلمانان نسبت به یکدیگر محبت دارند بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ
اولیا از وَلی به معنای نصرت است یعنی نسبت به دیگدیگر یاورند بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ
اولیا از وَلی به معنای ولایت است یعنی نسبت به یکدیگر ولایت و سرپرستی و فرمانروایی دارند بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ حالا این ولایت یا ولایت پدران و اجداد است یا والیان دولت اسلامی بعد امام بعد از قرائت این دو آیه می فرماید:

فَبَدَأَ اللّه ُ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ فَریضَهً مِنهُ؛ خداوند از امر به معروف و نهى از منکر، به عنوان فریضه‌اى از جانب خود، آغاز کرده است، لِعلمِهِ بِأَنَّها إذا اُدِّیَت و اُقیمَتِ استَقامَتِ الفَرائِضُ کُلُّهُا هَیِّنُها وصَعبُها، چون مى دانسته است که هرگاه این فریضه ادا گردد و بر پاى داشته شود تمام فرایض دیگر، از آسان و دشوار، بر پاى داشته خواهند شد وذلِکَ أنَّ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَى الإِسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ ومُخالَفَهِ الظّالِمِ و قِسمَهِ الفَیءِ وَ الغَنائِمِ و أخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ووَضعِها فی حَقِّها. چرا که امر به معروف و نهى از منکر، دعوت به اسلام است، همراه با ردّ مظالم یعنی بازگرداندن حقوق ستمدیگان و مخالفت ومبارزه با ستمکار و تقسیم بیت المال و غنایم یعنی توزیع عادلانه ثروت های عمومی و گرفتن صدقات [زکات] از موارد صحیح و هزینه کردن آنها در جای مناسب خود..»( تحف العقول، ص ۱۶۸-۱۷۰ و بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۷۹، ح ۳۷)

از این روایات پر معنى به خوبى استفاده مى شود که أولا اگر در جامعه اى این دو فریضه، به فراموشى سپرده شود، پایه هاى شریعت در هم شکسته و رفته رفته اصل دین از بین مى رود. و امور جامعه به فساد و تباهى کشیده مى شود.

ثانیا منکر اول در نزد حسین بن علی (ع) ظلم و تبعیض و بی‌عدالتی است و معروف اول در نزد اباعبدالله (ع) قسط و عدالت است. و قِسمَهِ الفَیءِ وَ الغَنائِمِ و أخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ووَضعِها فی حَقِّها و تقسیم بیت المال و غنایم یعنی توزیع عادلانه ثروت های عمومی و گرفتن صدقات [زکات] از موارد صحیح و هزینه کردن آنها در جای مناسب خود. امام از یک طرف مسأله عدالت را مطرح می‌کند و واز طرف دیگر تقسیم اموال عمومی را ،یعنی باید منابع عمومی جامعه در اختیار همه مردم قرار گیرد نه اینکه افراد و طبقات خاص نسبت به اموال عمومی دست‌اندازی کنند. عده‌ای در قله‌های ثروت عیاشانه زندگی کنند و عده‌ای هم در درّه‌های فقر و فلاکت بسوزند.

بعد از هلاکت معاویه، زمانى که امام(علیه السلام) از سوى والى مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، امام(علیه السلام) به شدّت بر آشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوى روضه شریف نبوى رفته به راز و نیاز پرداخت و در آن نیایش خالصانه به درگاه الهى چنین عرضه داشت:

«اَللّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ قَدْ حَضَرَنِی مِنَ الاْمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اُنْکِرُ الْمُنْکِرَ… ; خداوندا! این قبر پیامبر تو محمّد(صلى الله علیه وآله) و من هم فرزند دختر او هستم، از آنچه براى من پیش آمده تو آگاهى، خداوندا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم!».( . فتوح ابن اعثم،ج ۵، ص ۲۷ ; مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۱۸۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۸٫

در واقع امام(علیه السلام) انگیزه هاى اصلى قیام خویش را در این جمله کوتاه، آن هم در کنار مرقد پاک جدّ بزرگوارش(صلى الله علیه وآله) در مقدّس ترین مکان ها بیان داشت و آن را به سینه تاریخ سپرد. شاید بتوان صریح ترین و رساترین تعبیر امام(علیه السلام) در تبیین انگیزه اصلى قیامش را یکی راز و نیازش با پروردگار در سرزمین منا ودیگری آنچه بعنوان وصیت نامه معروف است. یا در پاسخ ابن عباس فرموده است. یعنی امر به معروف ونهی از منکر هنگامی که فرزدق با کاروان امام حسین(علیه السلام) برخورد کرد. امام(علیه السلام) از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!».

امام(علیه السلام) فرمود: «یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَهَ الشَّیْطانِ وَ تَرَکُوا طاعَهَ الرَّحْمانِ (اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند َ و أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند وَ اسْتَأْثَرُوا فِی أَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکینَ و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند وَ أَنَا أَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَهِ دینِ اللّهِ وَ إِعْزازِ شَرْعِهِ وَ الْجِهادِ فِی سَبِیلِهِ؛ لِتَکُونَ کَلِمَهُ اللهِ هِىَ الْعُلْیا»؛ و من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد).

هنگامى که امام(علیه السلام) با سپاهِ «حرّ» رو به رو شد. در میان اصحاب خویش برخواست و طىّ سخنانى چنین فرمود:«أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ اللهِ مُحِقّاً; در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است (قیام کند و) شیفته ملاقات پروردگار (و شهادت) باشد».( بحارالانوار،ج ۴۴،ص ۳۸۱ ; تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰۵ و مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۲۳۷٫)

از این سخن امام(علیه السلام) استفاده مى شود که در چنین شرایطى از جان باید گذشت یعنى در مرحله اى که خطر، کیان دین و مذهب را تهدید مى کند، وجود ضررهاى مالى و جانى نمى تواند مانع امر به معروف و نهى از منکر، گردد.

ـ طبق نقل مورّخان آنگاه که حرّ مانع حرکت امام شد، امام(علیه السلام) در نامه اى به بزرگان کوفه نوشت:
«… فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: شما مى دانید پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در زمان حیاتش فرمود: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللهِ، هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته، با سنّت پیامبر مخالفت مىورزد یَعْمَلُ فِی عِبادِ اللهِ بِالاْثْمِ وَ الْعُدْوانِ، و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار مى کند ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِفِعْل وَ لا قَوْل، اما آگاهان با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخیزد، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ ; سزاوار است که خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (جهنّم) وارد کند».( فتوحابن اعثم،ج ۵،ص ۱۴۳; مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۲۳۴ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱٫)

امام(علیه السلام) با این سخنان ضمن گوشزد کردن وظایف همه قشرهاى مردم، خصوصاً بزرگان کوفه، عزم جزم خویش را براى اصلاح امور و مبارزه کامل با خودکامگان و ستمگران بنى امیّه اعلام مى دارد، و آماده است جان گرامى خویش را در این راه نیز فدا کند . آری ظلم جزء گناهان کبیره است؛ اما آن ظلمی که مظلوم هیچ پناهی جزء خدا ندارد، از او بترسید، چون او به هر حال آه که می‌کشد یعنی خدا را می‌خواند، غیر از خدا کسی دیگری را ندارد. فرمود بین آه مظلومی که هیچ پناهی ندارد، با بارگاه ملکوتی خدا هیچ حجابی نیست.

در کافی روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلام‌الله‌علیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام ‌الله‌علیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک امیر مؤمنان و مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» روایت را نقل می‌فرمایند.

همچنین در روایت آمده است که امام حسین و امام سجاد «سلام‌الله‌علیهما» در آخرین لحظات حیات و هنگام شهادت، روایت را وصیّت کرده‌اند. یعنی علاوه بر این‌که چهار امام معصوم این مطلب را بیان فرموده‌اند، دو امام بزرگوار در حسّاس‌ترین مواقع به ذکر روایت پرداخته‌اند. معلوم می‌شود روایت، بسیار اهمیّت دارد که این سلسلۀ نورانی و مطهّر آن را نقل فرموده‌اند.

به خصوص حضرت ابا عبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» در روز عاشورا و موقعی که همۀ اصحاب و یاران به شهادت رسیده بوده‌اند، یعنی در آن موقعیت حساس، که لازم است مهم‌ترین و حساس‌ترین مطالب بیان شود، آخرین وصیت خود به فرزند برومندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه بشریت است را چنین بیان می فرمایند: ..یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ الکافی،ج ۲ ، ص ۳۳۱
ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو ، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.

بارزترین مصداق مظلوم، حضرت اباعبداالله الحسین«سلام الله علیه» و یاران با وفای ایشان هستند. افراد شروری به آنان ظلم کردند و ایشان را با آن وضعیت به شهادت رسانیدند و پس از شهادت مردان، زنان و کودکان را به اسارت بردند. یعنی به کسانی که در آن بیابان و در اوج تشنگی، هیچ یاوری به جز خداوند متعال نداشتند، ظلم کردند.

نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم ابراهیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار

حوادث